- جرت هکاردن
صدای پاره شدن پارچه، صوتی آوایی که از بریدن و ترک برداشتن
معنی جرت هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرد کردن، کسی را تحت تأثیر قرار دادن، مضروب کردن، تنبیه
فرو ریختن ناگهانی
از روی مانعی گذشتن و عبور کردن
بانگ برآوردن گاو گوسفند
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
با سرعت از جایی گذشتن
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
جمع کردن، گردآوردن
پایین آوردن، از بالا به پایین ریختن برگ از شاخه های و سرشاخه
پرکندن مرغ و پرنده
حمله کردن
زدودن علف های هرز در زمین، وجین کردن
سرزنش کردن، نصیحت کردن
پودر کردن، ریز ریز نمودن
برانگیختن، شاخ کردن، فریباندن
تحریک کردن، وسوسه کردن
بریدن، صدای کشیدن چیزی بر زمین
پرت کردن
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
سرپایی شاشیدن، بیرون جهیدن مواد آبکی
خمیر کردن
انباشتن
دو چیز را به یکدیگر نزدیک کردن، میزان نمودن مگسک تفنگ با
جر خوردن، از هم گسستن
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
خرناس کشیدن به هنگام خواب
صدایی که در اثر کشیدن اجسام بر زمین بلند شود
جدا شدن، گسسته شدن، نپذیرفتن، پرداخت کردن